Archives

Links




Powered by Blogger

Mana

Wednesday, November 12, 2008

خيلي وقته اينجا ننوشتم! خيلي وقته ننوشتم!
وقتي اينجا رو مي خونم مي بينم چقدر نسبت به گذشته عوض شدم!‌گاهي حتي خودم رو هم نمي شناسم!
نوشتن بهترين راه منتقل كردن فكر ها و عقايده و بهترين راه براي پي بردن تغييرات در وجود خود آدم!
گاهي مي بيني واي چقدر بزرگ شدم! گاهي هم فكر مي كني كه من از بچگي هم عاقل بودم!‌:P
خلاصه كه از خوندن اون ها لذت مي برم و خيلي ها شون خاطرات خوب و بدي رو برام زنده مي كنن كه برام ارزشمندن و حتي مي تونم از اون ها درس بگيرم.
حيف كه زندگي وقت زيادي برام نميذاره كه بتونم باز هم پشت سر هم و حداقل هر از چند گاهي بنويسم!
Tuesday, December 25, 2007

همیشه انتظار داری روز تولدت یه روز استثنایی، هیجان انگیز و جالب باشه، وقتی این جور نمی شه خیلی تو ذوقت می خوره!
حداقل من که اینجوریم!
Sunday, December 23, 2007

· و من خوشحالم :)

· وقتی یکی ساعت 9.5 صبح از تهران میاد کرج مهمونی یعنی ساعت چند بیدار شده؟
با خودم حال کردم که در عین خونسردی ساعت 11 بیدار شدم، تازه انقدر چشمامو مالوندم تا اونا باشن دیگه هوس کله سحر مهمونی اومدن خونه ما به سرشون نزنه!

· حتما با استراتژی حرص دادن آشنایی دارید! عمرا نداشته باشید! مگه تو ایران زندگی نمی کنید؟

· خیلی وقتا از شنیدن جمله هایی مثل: "حتما قسمت بوده" یا "حتما حکمتی داره" حرصم می گیره!
با اصل این موضوع مشکلی ندارم، اما خیلی از ما خیلی وقتا برای تبرعه کردن خودمون همه چی رو تقصیر تقدیر می اندازیم! آخه چرا باید بی عرضگی، کم کاری یا بد شانسی یا هر چیز دیگه ای رو تقصیر تقدیر بیچاره بیاندازیم؟

· خا لی بند! سه بخشه! اما به اندازه تمام دنیا اعصاب خورد کنه!

· اگه در طرح بهاره به لباس زیرتون هم گیر دادن اصلا تعجب نکنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینجا رو بخونید!!!!!!!!!!

· دلم می خواد یکککک عالمهههه برف بیاد و برم فقط راه برم ... تا بی نهایت!

· یک بازی سر کاری و هیجان انگیزم آرزوست!

· انقدر با کشورهای پیشرفته جهان فاصله داریم که گاهی فکر می کنم برای رسیدن به آنها و یا حداقل اوضاع بهتر سال ها زمان لازم است و حتی شاید عمر ما هم به آن قد ندهد!
همین مسائل اجتماعی را می گویم و با باقی قضایا کاری ندارم! تا به حال به کوچه و خیابان و اطراف خود نگاهی انداخته اید؟ داریم در موجی از آشغال و کثافت غلت می خوریم و خودمان هم حواسمان نیست! وقتی یک آشغال کوچک در دست مان را در خیابان می اندازیم آیا به این فکر می کنیم که همین آشغال های کوچک است که چهره شهر را کثیف و غیر قابل تحمل می کند؟
تا به حال به این فکر کرده اید که تمام مردم شهرمان حتی خود ما به افرادی عبوث، عصبی، بداخلاق، طلبکار و غیرقابل تحمل تبدیل شده ایم؟ وقتی وارد خاک ایران می شوی انگار هاله ای از سیاهی آن را احاطه کرده و به قول یکی از دوستانم آن را به کشوری نفرین شده مبدل کرده است!
دلم برای خودمان، برای شهرمان و برای کشورمان می سوزد! چرا ما نباید مثل دیگران شاد، مهربان و خوشبخت باشیم؟

· ببخشید می شه محض رضای خدا یه چند تا سایت رو فیلتر نکنید ما بتونیم آنلاین حداقل دو سه تا صفحه باز کنیم دلمون خوش باشه اینترنت داریم؟!

· یادم میاد یه آقاهه یه روز بهم گفت:" پر کردن صفحات یک نشریه مثل یک جسدی می مونه که روی زمینه، چه تو اونو ببندی یا نه، بالاخره یکی پیدا می شه که از رو زمین جمعش کنه!"
ببخشیدا! اما جسدتون بوی گندی گرفته!




Sunday, May 20, 2007


Life is drawing without an eraser!
I wish I had one to erase my mistakes!
We learn from our mistakes, but sometime it's too late, cuz u have a ruin behind urself!
Tuesday, May 15, 2007

اینکه بسیاری معتقدند احمدی نژاد ایران را در حدود بیست سال به عقب برگرداند، به نظر من حرف بسیار منطقی می رسد، گو اینکه همین بیست سال هم از نظر من عددی کاملا خوش بینانه است!
او طی همین یکی دو سال، افکار و عقایدی را مطرح کرد که نه تنها تعجب ایرانیان را برانگیخت، بلکه جهانیان را نیز بهت زده ساخت!
هر روز یک خبر جدید، هر روز یک بحث جدید، هر روز بهت و حیرت بیشتر! الآن دیگر واقعا مردم دنیا فکر می کنند ایرانیان یک مشت آدم عصر حجری هستند و با این اخبار و اقدامات جدید هم کم کم باور می کنند فیلم هایی از قبیل 300 و اسکندر و شبی با پادشاه حقیقت محض است. حداقل در سال های گذشته که بسیاری ایران را نمی شناختند و نمی دانستند در کجای این کره خاکی واقع شده، جای شکرش باقی بود، تا به حالا که فکر می کنند یک مشت آدم بی فرهنگ و عقب مانده و تروریست در یک کشور به این پهناوری جمع شده اند!
خوشبختانه ابعاد این اتفاقات جالب تنها در خارج از ایران اتفاق نمی افتند و موج آن خود ایرانی های داخل ایران را هم بی نصیب نگذاشته است!
مثل اینکه این ماجرای حجاب و مبارزه با بد حجابی هم تمام شدنی نیست!
از این مساله که این موضوع کاملا سرکاری و هدف اصلی اش سرگرم کردن افکار عمومی برای فکر نکردن به باقی مشکلات و اتفاقاتی که در ایران می گذرد است بگذریم، واقعا نمی شود برایش تفسیر منطقی پیدا کرد!
آخر اگر حرف حساب این ها "امر به معروف و نهی از منکر" و عمل به تعالیم اسلامی است، که این راهش نیست! امر به معروف و نهی از منکر، تنها حکم یک یادآوری را دارد، باقی آن به عهده خود فرد است! نمی شود که آدم ها را به زور چماق و تفنگ به بهشت فرستاد! تازه اگر به خاطر بیرون بودن چند تار مو کسی را به جهنم بفرستند، که این خود از عدل الهی به دور است!
ماجرای لباس ملی هم بحث جالبی است!
من اصلا با اصل این موضوع مخالفتی ندارم و خیلی هم به نظرم کار جالبی است، اما با این فرم فعلی انجام شدنش کاملا مخالفم!
اولا با این طرح هایی که ارائه شده کاملا مشکل دارم! کجای این طرح ها طرح های ایرانی است؟ این که چادر عربی را برداریم و یک کلاه به آن اضافه کنیم که نشد طرح ملی! این که مانتو را برداریم و چهار تا ترمه به آن اضافه کنیم که نشد طرح ملی! ما این همه لباس های محلی شیک و جالب داریم، چرا از این طرح ها استفاده نمی کنید؟ چرا سعی نمی کنید نیاز های جوان ها را درک کنید؟
مشکل دیگر من با این طرح این است که یک حکومت نمی تواند و حق ندارد برای مردم تصمیم بگیرد چه لباسی بپوشند (با اینکه تا به حال این کار را کرده است!). این یعنی مردم خودشان عقل و شعور انتخاب ندارند و دولت باید برایشان تصمیم بگیرد! این یک توهین بسیار بی شرمانه است!
خیلی برایم جالب است که همه نشسته اند و فقط نگاه می کنند! انگار دیگر همه به این اتفاقات عادت کرده اند و آن را به عنوان یک اصل و قانون پذیرفته اند!
ما را چه می شود؟!
Sunday, April 29, 2007

شکسته ... صداشو شنیدی؟
Saturday, April 21, 2007

و عذاب خداوند اندک اندک بر آن ها فرود آید...
همانا از قدیم گفته اند: چوب خدا صدا ندارد!