Mana

مگه دستم به کسی که عید دیدنی رو باب کرد نرسه!

ببین خدای عزیزم ازت که خواهش کرده بودم گوشِت رو بگیری! :(
ولی بازم ممنون که کمکم می کنی، واقعا بهش احتیاج دارم! می دونی که تنها کسی هستی که می تونه کمکم کنه!
دوستت دارم :)

الان داشتم چند مطلب گذشتم رو نگاه می کردم که متوجه شدم از نوروز سال گذشته تا امسال، تنها چند مطلب بیشتر ننوشتم!
راستش باورم نمی شه! من که این همه عاشق نوشتن خصوصا توی وبلاگم بودم، چطور می تونم این همه وقت ننویسم؟
نمی دونم شاید از بس تو طول روز می نوشتم دیگه حس نوشتن نداشتم ... اما نه این نمی تونه خیلی مربوط باشه! چون جنسشون با هم متفاوت بود! از این که کسی تو زندگیمو کارهام دخالت کنه خوشم نمی اومد؟ شاید! از خود سانسوری هم خیلی بدم میاد! ترجیح می دادم ننویسم تا اونجوری بنویسم! شاید هم پیاده کردن اون چیزایی که تو ذهنم بود رو فراموش کرده بودم یا بهتر بگم برام مشکل شده بود!
خوشحالم که می بینم هنوز بعد از اینهمه مدت ننوشتن کسانی هستند که به اینجا سر می زنند! :)

نوروز همگی مبارک.
به امید سالی خوش برای همه :)